دانلود اهنگ باهام قدم بزن از علی وزیر

|——♩—–♩♩—–♩——|
Vrs1
دوباره شب شد و دل تنگم
دوباره غم پدیدار شدش لای خندم
چرا!؟ دوباره حال دلم عجیب روبه راه نیست
با فکروخیالام روزام شب میشه گاهی

منم خب مثل تو! توام که مثل من!
دلت که پرغم،پردرد،پرزجر
شباتم دلت تنگ،چشماتم پر اشک
تلخ میشه حتی برات شیرینه حبه قند

خیلی وقته لای جمع‌آ نادیده شدم
چقدر واژه های عشق به زبان نالیده شدن
روح گره خورده به این سرنوشت کفر
سریع چشم و کشید به سمت نابینا شدن

گرفتی برای رفتن تصمیمتو
شدی شبیه من ندیدی تو تاثیرشو
دیگه لذت دیدن نداره هستیه تو!
سریع حسابتو خدا باهام تسویه کن

باز قلمم به سمت دلنوشته ها
انگار سیاهی شده نصیب سرنوشت ما
ماام دوستداریم پرواز به اوج قله ها
اما حیف شدیم نقش تلخ تویه قصه ها

میگذره میره نمیگم ناامیدم
بااینکه جلوتر از همه ته راه و دیدم
خودم اینجا فکرم ولی جای دیگس
حتی سرد میشه گاهی رفیق چایی تو دست

نمیدونی باشی بگی حرف دل تو
یاکه پاشی بری بزاری تو تنها دورتو
گیره دوراهی شدی،بین موندن و رفتن
باز اشکایی که می ریزم محکم رو دفتر

به خودت میای میبینی ارزشی نداره
وقتی خوشی تو جوونیت درست شبیه سرابه
زندگی دروغ بود چرا باورش کردیم!؟
مثل تگ*ریه بعد مستی حالمون خرابه!
Crs1
بیشتر از قبلم دلتنگم
ببخش دیگه رفتم من

Vrs2
باهام قدم بزن تو پرسه های شب
باهام قدم بزن تو کوچه های شهر
بزن قدم میفهمی حرف دل عاشقارو
باهام قدم بزن رو متن قصه های تلخ

قدم بزن باهام تو تاریکیه غم
بازم ! بدون که منو تو یکی شدیم باهم
آره ! قدم بزن باهام تو باریکیه مسیرم
دوخطی برام بخون از دلنوشته های من

برام بخون بلند از غریبه ی غربت
برام بخون بلند از روزگاره ظلمت
بخون که کشیدن به خون همه دنیامو
کنارت نشستم اما بدون قدرت

کشیده شد همه ی لحظه‌آت به غم
بزار، بزار این یه‌دفعه رو من به جات بگم
بزار بخونم بگم به جای قلب عاشقتو
حرفاتو از درون دل عاشقم برات بگم


عمریه که محو شدم تو سرنوشت تلخم
عمریه که دلتنگ سال های قبلم
شدم و از من تو بشنو حرف قلبم
که غرقم یه چند وقت

توخاطرات زندگیم بچگیم
سرشار از خنده های بی دلیل
گریه های شیرین تو لحظه های بی غمی

تصویر اولین خنده های عشقم
که هدیه ای شد برای مردمک چشمم

یک شب خودم و مقایسه کردم
قبل و بعد و تا الان و محاسبه کردم
فهمیدم که برام هیچوقت جفت در نیومد
چه سخت بود با مشکلات مبارزه کردن

الان آرامش درونیم یه پاکت سیگاره
فهمیدم که تکیه گام کنج یه دیواره
دیگه جز مرگ نیازی به آغوش ندارم
وقتی از زمین و زمان برام ماتم میباره
|——♩—–♩♩—–♩——|